English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6149 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fire support coordinator U تطبیق دهنده اتشها
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonizing U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
harmonises U هماهنگ کردن
harmonizes U هماهنگ کردن
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
aligns U تنظیم کردن تطبیق کردن
align U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned U تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning U تنظیم کردن تطبیق کردن
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
jibes U تطبیق کردن
conforms U تطبیق کردن
checks U تطبیق کردن
reconciling U تطبیق کردن
reconcile U تطبیق کردن
compare with U تطبیق کردن
checked U تطبیق کردن
jibed U تطبیق کردن
jibe U تطبیق کردن
conform U تطبیق کردن
reconciles U تطبیق کردن
accomodate U تطبیق کردن
conforming U تطبیق کردن
conformed U تطبیق کردن
jibing U تطبیق کردن
check U تطبیق کردن
gibes U تطبیق کردن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
coordination U تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
schedule of fires U برنامه اتشها
series of fires U سری اتشها
priority of fires U تقدم اتشها
massing of fire U تمرکز دادن اتشها
schedule of fires U برنامه ساعتی اتشها
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
consonant U هماهنگ
consonants U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
coordinated U هماهنگ
synchronous U هماهنگ
monotone U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
proportional U متقابل یا هماهنگ
coordinate U هماهنگ ساختن
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
coordinator U هماهنگ کننده
sequencer U شیر هماهنگ
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonic U هماهنگ همساز
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
harmonic wave U موج هماهنگ
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
confirmation U تطبیق
matching U تطبیق
adaptations U تطبیق
adaptation U تطبیق
comparison U تطبیق
conformation U تطبیق
checked U تطبیق
match U تطبیق
accommodating U تطبیق
adjustments U تطبیق
adjustment U تطبیق
comparisons U تطبیق
collation U تطبیق
harmonies U تطبیق
matches U تطبیق
check U تطبیق
harmony U تطبیق
collations U تطبیق
checks U تطبیق
adjusts U تطبیق دادن
adjustments U تنظیم تطبیق
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
adaption U تطبیق اقتباس
adjusting U تطبیق دادن
versatility U تطبیق پذیری
accommodates U تطبیق دادن
comparison U تطبیق سنجش
adjusability U قابلیت تطبیق
accommodates U تطبیق نمودن
accommodate U تطبیق دادن
adapted U تطبیق شده
stock adjustment U تطبیق موجودی
accommodated U تطبیق نمودن
adjust U تطبیق دادن
accommodate U تطبیق نمودن
adaptation U تطبیق اقتباس
collation U تطبیق دستخط ها
comparisons U تطبیق سنجش
fire support coordination U تطبیق اتش
accommodated U تطبیق دادن
adjustable U قابل تطبیق
matches U تطبیق تطابق
coincidences U تطبیق برخورد
adapter U تطبیق دهنده
adapter U تطبیق کننده
accommodation U تطبیق موافقت
adaptations U تطبیق اقتباس
matched U تطبیق یافته
completeness check U تطبیق کامل
identification U تطبیق تمیز
verification U وارسی تطبیق
match U تطبیق تطابق
template matching U تطبیق الگوها
alignment U تطبیق دادن
alignments U تطبیق دادن
maladjustments U عدم تطبیق
coordinator U تطبیق کننده
maladjustment U عدم تطبیق
concordance U تطبیق نامه
accommodations U تطبیق موافقت
inapplicable U تطبیق نکردنی
concordances U تطبیق نامه
collations U تطبیق دستخط ها
reconcilement U التیام تطبیق
certificate of compliance U گواهی تطبیق
coincidence U تطبیق برخورد
fire coordination U تطبیق اتش
adapter boards U برد تطبیق دهنده
adapter booster U غلاف تطبیق دهنده
irreconcilable U غیر قابل تطبیق
acoustic coupler U تطبیق دهنده صوتی
inapplicably U بطوریکه تطبیق ننماید
adapter arbor U میله تطبیق دهنده
adapter flange U فلانژ تطبیق دهنده
adapter bearing U یاطاقان تطبیق دهنده
adapter sleeve U پوسته تطبیق دهنده
adapter toolholder U ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptation kit U جعبه ابزار تطبیق
application of low to instances U تطبیق قانون با موارد
adaptive U قابل تطبیق توافقی
inventory reconciliation U تطبیق اسناد موجودی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com